[ تو درخشان ترین ستاره در آسمان قلب منی ] پارت ۴۳
ویو ا.ت :
کای : میخای الان دوباره انجامش بدممم؟؟؟
ا.ت : چیو ؟؟؟
کای : نع نمیشه بگم که .. باید کار ناتمومم رو تموم کنم
و پرتم کرد رو تختو بم نزدیک شددددد😣😣
خاستم داد بزنم که جلو دهنمو گرف
کای : فک کردی میزارم همینجوری از دستم در بری .. نه
ویو کوک : کارام تموم شده بود [ بچه لباساشو چیده 😇 ] .. دلم برا ا.ت تنگ شده بودد .. برا همین رفتم ت اتاقش ...
من با صحنه ی خییلی بد و شکنجه آوری رو ب رو شدمممم
کوک : هییی مرتیکه عوضی بیشور .. چیکا میکنییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و پرتش کردم رو زمینو شرو کردم ب زدنش
ویو ا.ت : خییییییییلی ترسیده بودممم .. پاهامو بغل کردممم .. اشکام تمومی نداشت
کوک کای رو پرت کرد بیرون و در اتاقو بست
و با سرعت اومد سمتم
کوک : ا.تت قشنگمم .. آروم باشش.. چیزی نیسس.. من پیشت هستمم
و همین طور موهامو نوازش میکردد
ا.ت : کوککک .. مرسی ک. هستیی [ با گریه ] اگه الان .. نبودی .. معلوم نبود چ اتفاقی برا من افتاده بوددد🥲
کوک : باشه باشه .. بسه دیگه گریه نکن .. من امشب رو میخام پیشت بخابمم .. مشکلی نداری ¿¿
ا.ت : نه نه نه پیشم باشش
کوک : باشه پس .. من برم زود میامم
ا.ت : چراا ¿¿¿
کوک : میخام واس خودم لباس بیارمم
ا.ت : مگه میخای چیکا کنییی¿¿¿
کوک : میخام برم حمومم
ا.ت : باشه برو
کوک رفتو زودی اومدد
کوک : نخوابیاااا زودی میاممم
ا.ت : باشه کوککک
[ کوک رف حمومم]
ادامش رو مینویسم الان
کای : میخای الان دوباره انجامش بدممم؟؟؟
ا.ت : چیو ؟؟؟
کای : نع نمیشه بگم که .. باید کار ناتمومم رو تموم کنم
و پرتم کرد رو تختو بم نزدیک شددددد😣😣
خاستم داد بزنم که جلو دهنمو گرف
کای : فک کردی میزارم همینجوری از دستم در بری .. نه
ویو کوک : کارام تموم شده بود [ بچه لباساشو چیده 😇 ] .. دلم برا ا.ت تنگ شده بودد .. برا همین رفتم ت اتاقش ...
من با صحنه ی خییلی بد و شکنجه آوری رو ب رو شدمممم
کوک : هییی مرتیکه عوضی بیشور .. چیکا میکنییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و پرتش کردم رو زمینو شرو کردم ب زدنش
ویو ا.ت : خییییییییلی ترسیده بودممم .. پاهامو بغل کردممم .. اشکام تمومی نداشت
کوک کای رو پرت کرد بیرون و در اتاقو بست
و با سرعت اومد سمتم
کوک : ا.تت قشنگمم .. آروم باشش.. چیزی نیسس.. من پیشت هستمم
و همین طور موهامو نوازش میکردد
ا.ت : کوککک .. مرسی ک. هستیی [ با گریه ] اگه الان .. نبودی .. معلوم نبود چ اتفاقی برا من افتاده بوددد🥲
کوک : باشه باشه .. بسه دیگه گریه نکن .. من امشب رو میخام پیشت بخابمم .. مشکلی نداری ¿¿
ا.ت : نه نه نه پیشم باشش
کوک : باشه پس .. من برم زود میامم
ا.ت : چراا ¿¿¿
کوک : میخام واس خودم لباس بیارمم
ا.ت : مگه میخای چیکا کنییی¿¿¿
کوک : میخام برم حمومم
ا.ت : باشه برو
کوک رفتو زودی اومدد
کوک : نخوابیاااا زودی میاممم
ا.ت : باشه کوککک
[ کوک رف حمومم]
ادامش رو مینویسم الان
۲.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.